کیسهها و ظروف پر از صدفی که داخل حیاط کارگاه چیده شده است و به قول صاحب کارگاه از تمام صدفهای دریای شمال نیز بیشتر است، توجهم را جلب میکند. صدفها در اشکال و رنگهای مختلف هستند. در واقع مواد اولیه و خام این کارگاه تولیدی همین صدفهای زیبا هستند. در شهری که نه دریا دارد و نه به دریا نزدیک است بزرگترین کارگاه تولید مصنوعات تولیدشده با صدف در حال فعالیت است.
در اولین نگاه این همه تضاد، تعجب هر بیننده را برمیانگیزد، اما این ابتکار نوآورانه و تا حدودی غیرممکن (مصنوعات صدف) را حسن معروفینیا بیش از ۴۰ سال قبل در شهر مشهد و محله کلاته برفی شروع میکند که توسط فرزندانش ادامه پیدا کرده است.
کارگاهیکه تنها و قدیمیترین کارگاه تولید مصنوعات و دستساختههای صدف در مشهد و حتی کشور است و در حال حاضر نان ۲۵ خانواده را تأمین میکند و در صورت حمایت مسئولان امکان توسعه و اشتغال به کار برای ۱۰۰ نفر کارگر را دارد. حاج حسن مقداری ناخوش احوال است، برای همین فرزند بزرگش عباس آقا با ما همکلام میشود.
عباس معروفینیا، سال ۱۳۶۵ در محله کلاتهبرفی به دنیا آمده و از ۱۲ سالگی در کارگاه پدر مشغول به کار میشود، کارگاهی که بیش از ۴۰ سال قبل توسط پدرش راهاندازی شده است.
معروفینیا پسر در توضیح این مطلب میگوید: پدرم، حسن معروفینیا، از همان ابتدا به صنایع دستی و هنرهای اصیل ایرانی علاقهمند بود. او ابتدا به شغل شیشهگری و تولید مصنوعات شیشه روی آورد و کارگاهی را در همین منطقه (بولوار شاهنامه) راهاندازیکرد. بهتدریج مصنوعات ساخته شده در کارگاه مشتریان خود را پیدا کرد و حتی محصولات کارگاه را برای فروش به شهرها و استانهای دیگر نیز میبردند.
با رونق کسب و کار پدرم شعبه دیگری را تأسیسکرد، فروش نیز خوب بود. بعد از چند سال بهدلیل نوسانات مالی و مشکلاتی که پیش آمد، از رونق کسب و کار کاسته شد، تا جایی که پدرم مجبور به فروش کارگاه شیشهبری و کنارهگیری از این شغل شد.
با تعطیلی کارگاه پدرم به دنبال شغل دیگری بود، همانطور که گفتم، چون او به صنایع دستی و سنتی علاقه داشت، با باقیمانده پول و سرمایهای که برایش مانده بود، کارگاه تولید مصنوعات و دستساختههای صدفی را راهاندازی کرد. این کارگاه در نوع خود بینظیر و اولین کارگاه تولید مصنوعات صدفی در مشهد بود و هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال ما تنها کارگاه تولیدی این مصنوعات در مشهد هستیم.
عباس معروفینیا که کار در کارگاه را از دوران کودکی آغاز کرده بود بهمرور زمان با فوت و فن این هنر آشنا میشود و بعد از بیماری پدر مسئولیت اداره کارگاه را برعهده میگیرد.
معروفینیا در ادامه میگوید: از دوران کودکی با پدرم به کارگاه میرفتم و در ۱۲ سالگی بهطور حرفهای کار درکارگاه را شروع کردم. بهزودی با انواع مختلف صدفها، خصوصیات ظاهری، برشها و تزئینات روی آنها آشنا شدم و به یک استادکار حرفهای تبدیل شدم. کار در کارگاه صدفسازی باعث شد که به صدف علاقهمند شده و از همان سالها صدفهای مختلف را جمعآوری کنم.
برخی صدفهای خاص را نیز از کشورهایی مانند هند، پاکستان و عربستان خریدم. فعالیت کارگاه ما با وجودی که با محدودیت تولید همراه بود بهدلیل کیفیت زیاد بهتدریج مشتریهای خود را پیدا کرد. زائران زیادی بعد از آگاهشدن از این موضوع که این مصنوعات ساخته کارگاه خود ما در مشهد است، ابتدا شگفتزده میشدند و وجود چنین کارگاهی در مشهد برایشان باورکردنی نبود.
چون پدرم، مبتکر و مبدع این صنعت و هنر بود، علاقهمندان بسیاری برای آموزش این هنر از شهرهای جنوبی، بوشهر، جاسک و بندرعباس به مشهد میآمدند و آموزشهای لازم را نزد پدرم میآموختند و بعد از آن به شهرهای خود بازگشته و به تولید مصنوعات صدفی میپرداختند. بهتدریج این هنر سنتی، توسط شاگردان پدرم توسعه و گسترش یافت و اولین تولیدکنندگان فروشندگان دستساختههای صدفی همین شاگردان پدرم بودند.
حسن معروفینیا (پدر) بعد از سالها کار در کارگاه مصنوعات صدفسازی، در اثر استنشاق گازهای سمی و اسیدی به عارضه مغزی دچار شده و توانایی کار درکارگاه را از دست میدهد.
عباس معروفینیا در توضیح این مطلب میگوید: با سالها کار در کارگاه شیشهبری و صدفسازی، پدرم به بیماری مغزی دچار شد. باوجوداین به دلیل عشق و علاقهای که به این هنر داشت، کارش را ادامه داد تا اینکه سرانجام دچار سکته مغزی شد و بعد از آن نتوانست اداره کارگاه و رسیدگی به امور آن را ادامه دهد، در این زمان به همراه برادرم اداره کارگاه را برعهده گرفتیم.
در همان ابتدای ورود تحولاتی را در کارگاه اجرایی کردم، از جمله این تحولات ساخت تولیدات جدید و خلاقانه بود. در زمان پدرم همه تولیدات ما محدود به گردنبند، گلسر و جاکلیدی بود. در همان ابتدایکار، چند روزی را به گشتزنی و دورزدن در بازار پرداختم و با نیازهای بازار و تولیدات جدید آشنا شدم.
برای اولینبار نصب صدف روی سفال و چوب را در برنامه تولید کارگاه قرار دادم. بعدها نصب صدف روی هر جنس و شکلی را تجربه کردم. اگر جواب میداد، تولید آن را آغاز میکردم. با انجام این تغییرات در شیوه و جنس تولید بهتدریج فروش ما بیشتر شد، در این زمان کارگاه موجود دیگر جوابگوی فعالیت ما نبود، محل کار را به خانه قدیمی خود انتقال دادیم و کارگاه فعلی را افتتاح کردیم.
در کارگاه تولیدات و مصنوعات صدفی، مهمترین ماده خام و اولیه تولید صدف است، صدفهایی که برای تهیه آنها باید به شهرها و حتی کشورهای مختلف سفر میشد.
معروفینیا در توضیح این مطلب میگوید: با توجه به بندرینبودن شهر مشهد و دوربودن از ساحل، مجبور بودیم برای تهیه صدفهای مختلف که ماده خام و اولیه کار ما بود به شهرهای ساحلی شمال و جنوب کشور و حتی کشورهای دیگر برویم.
از لحاظ نوع صدف، صدفهای دریای شمال دارای تنوع چندان و زیبایی خاصی نیستند، به همین دلیل قیمت کمتری دارند و هر کیسه از آن را میتوان با مبلغ چندهزار تومان خرید، اما صدفهای دریای جنوب و خلیج فارس تنوع و زیبایی بیشتری دارند به همین دلیل در کارهای ظریف بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
این صدفها از کیلویی ۶ هزارتومان تا دانهای چندهزار تومان قیمتگذاری میشوند، برخی صدفهای مورد استفاده در کارگاه را نیز از کشورهای پاکستان، هندوستان و کشورهای ساحلی دیگر خریداری میکنیم، چون این نوع صدفها در هیچ یک از سواحل کشور ما وجود ندارد و ما باید با قیمت بالایی آنها را از خارج خریداری کنیم.
در چند ماه اخیر که قیمت دلار افزایش یافته است، هزینه خرید این صدفها نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد و ما باید هزینه بیشتری را پرداخت کنیم. برخی از صدفهای بسیار خاص و گرانقیمت نیز وجود دارند که ما قادر به خرید آن نیستیم و با سفارش و هزینه مشتری و سفارشدهنده کار، خریداری و روی دستساخته مصنوعی نصب و قرار داده میشود. دومین ماده خام مورد استفاده درکارگاه سفال است، ما برای تولید از بهترین سفال ایران یعنی سفالهای تولید شده در لالجین همدان استفاده میکنیم.
بیشتر کسانیکه در این کارگاه مشغول بهکارند، از افراد خانواده و نیروهای محلی هستند که به گفته عباس معروفینیا، سرپرست کارگاه، در صورت وجود بازار فروش، افزایش تعداد این کارگران تا ۱۰۰ نفر نیز امکان دارد.
عباس معروفینیا دراینباره میگوید: در حالحاضر تعداد ۲۰ نفر کارگر بهطور دائم در این کارگاه مشغول به کار هستند که ۶ نفر آنها از افراد خانواده، خواهر و خاله و دیگر اقوام هستند و ۱۴ نفر دیگر نیز نیروهای بومی و ساکن محله. بیشتر این نیروها را زنان سرپرست خانوار تشکیل میدهد، علاوهبراین افراد، تعداد زیادی نیز بهطور غیرمستقیم مثل: راننده، فروشندگان و... نیز درآمدشان از تولیدات این کارگاه است.
در شرایط خوب فروش ظرفیت کارگران ما تا چندین برابر افزایش پیدا کرده است، بهعنوان مثال در یک دوره بیش از ۱۳۵ نفر از نیروهای محلی و بومی برای تولید سفارشی که گرفته بودیم مشغول به کار بودند، چون در کارگاه جای کافی وجود نداشت بیشتر خانمها وسایل را به خانه میبردند و بعد از تکمیل، وسیله ساخته شده را تحویل داده و پول خود را دریافت میکردند.
ما در این کارگاه بیش از ۴۰ نوع وسیله و صنایع دستی از قبیل شکلاتخوری، جاکلیدی، گردنبند، چراغ خواب و... را تولید میکنیم و در صورت وجود بازار فروش توانایی به کارگیری ۱۰۰ نفر کارگر بومی بهطور دائم را داریم.
معروفینیا بعد از تغییر و تحول در نحوه تولید، بازار خوبی برای فروش تولیدات خود پیداکرده و حتی موفق به فروش در خارج از مرزهای کشور میشود.
عباس معروفینیا در ادامه میگوید: در ابتدا کارمان را با تکفروشی شروع کردیم، در همان زمان مسئول باغ وحش وکیلآباد که به این نوع تولیدات صدفی علاقهمند شده بود، در داخل پارک وکیلآباد غرفهای را رایگان در اختیار ما قرار داد تا بتوانیم تولیدات خودمان را بفروشیم. این غرفه هنوز هم فعال و در حال فروش محصولات تولیدشده کارگاه ماست.
با بازاریابیها و سفرهایی که در همانزمان به شهرهای سواحل شمالی و جنوبی کشور داشتم، موفق به فروش محصولات خودمان در شهرهای بندری شمالی و جنوبی مانند قشم، کیش، بوشهر و شهرهای دیگر شدم و مغازهدارانی نیز حاضر به فروش محصولات ما شدند. به دلیل کیفیت زیاد محصولات ما، تنوع محصول و همچنین نیروی کار ارزانقیمت، چون تولید این محصولات در شهرهای ساحلی به صرفه اقتصادی نیست آنها نیز بیشتر مایلاند که از تولیدات ما استفاده کنند.
ما در فروش محصولات خودمان به کشورهای تاجیکستان و عراق نیز موفق عملکردیم، عربهای عراق به دلیل اعتقاد به خاصیت ضدچشمزخمی که به صدف دارند، به این دستساختهها علاقهمند هستند و خریداران خوبی هستند. مردم تاجیکستان نیز به دلیل اعتقادی که به افزایش رزق و روزی توسط صدفها دارند، محصولات ما را میخرند و ما تاکنون چندین مجموعه تولیدشده مهم را به اینکشورها فرستادهایم.
در زمینه فروش داخلی نیز در نمایشگاههای بزرگ داخلی نظیر بازار عودلاجان تهران حضور داشتهایم. ما همچنین مشتریهایی از چین و حاشیه خلیج فارس داریم که با وجود درخواست برای عرضه در این کشورها به دلیل محدودیتهای مالی و اداری هنوز موفق به اینکار نشدهایم.
هنرمند محله کلاته برفی که تلاش زیادی برای گسترش، توسعه و حفظ این هنرسنتی ویژه داشته است، تنها دلیل ادامهدادن راهش را حفظ هنرهای دستی و سنتی کشورش میداند.
او با تأکید بر این مطلب میگوید: من علاقه زیادی به صدف و کار با صدف دارم و به همین دلیل هرگاه برای خرید صدف به کشورهای خارجی مانند هند و پاکستان و... میروم، حتی اگر نتوانم صدفی برای مصرف کارگاه بخرم، صدفهای ویژه و زیبایی را خریده و در خانه نگهداری میکنم، علاوهبراین، چون برای پیشرفت این صنعت و هنردستی تلاش زیادی کردهام، با وجود تمام کمبودها به کارم ادامه دادهام، حتی زمانی که با کسادی بازار و کمبود فروش روبهرو شدم و نتوانستم مزد کارگران کارگاه را بدهم، به هر ترتیبی بود به کارم ادامه دادم.
در آخرین مورد که در همین برج ۱۲ سال گذشته پیش آمد، هنگام خرید صدف در مسیر دریای جنوب، به دلیل ترکیدگی لاستیک، خودروم چپ شد که بهطور معجزهآسایی نجات پیدا کردم. در همان زمان خانواده از من خواستند که اینکار را کنار بگذارم، اما به دلیل عشق و علاقه به کار و برای حفظ این هنر سنتی به کارم ادامه دادم. البته با این اوضاع اقتصادی نامناسب و مشکلات اداری و گمرکی معلوم نیست که بتوانم ادامه بدهم یا خیر.
عباس معروفینیا با وجود همه کمبودها کارش را ادامه داده است، اما از کمکاری مسئولان و نبود حمایت آنان گلایهمند و خواستار پشتیبانی آنان است.
وی در توضیح این مطلب میگوید: با وجودی که بیش از ۴۰ سال از فعالیت خودم و پدرم در این هنرسنتی و دستی میگذرد، و پدرم بهدلیل استنشاق اسید دچار ضایعه مغزی شده است، هنوز بیمه نیستیم و باید هزینههای دارو و درمان پدرم را بهطور آزاد بپردازم.
مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز میگویند:، چون ما کلاس آموزشی اینکار را نگذراندیم و مدرک آن را نداریم، فعالیتمان رسمیت ندارد البته اصلا چنین کلاسی وجود ندارد. به همین دلیل بیمه سازمان گردشگری و صنایع دستی به شما تعلق نمیگیرد.
من به وام اعتقادی ندارم، چون معتقدم که با گرفتن وام، کار درست نمیشود، ما بیشتر از وام به محل و بازاری برای فروش محصولاتمان نیازمند هستیم. ما قبلا در مجموعه فرهنگی آرامگاه فردوسی غرفهای داشتیم که بهدلیل دوری و پرتبودن از مسیر عبور گردشگران استقبال چندانی از آن نشد.
برای اجاره یک غرفه در مجموعه آرامگاه فردوسی باید ماهانه ۳ میلیون تومان پرداخت کنیم، ما حاضریم اجاره بدهیم، اما اجارهای که معقول باشد و در توان ما نیز باشد. وقتی که برایگرفتن یک مغازه ۶ متری در بازار رضا (ع) رفتیم گفتند: باید ۱۵۰ میلیون تومان پول پیش بدهی. من حتی نامهای به آقای رئیسی و علمالهدی نوشتم و از آنها خواستم در اطراف حرم غرفهای در اختیار ما قراردهند، اما آنها حتی جواب نامهام را ندادند.
مسئولان میتوانند با در اختیار قراردادن مکان و بازار فروش مناسب از این هنر حمایت کنند، با توجه به مشکل بیکاری در کشور با حمایت مسئولان از این هنرصنعت، میتوان شغل مناسب برای تعداد زیادی از افراد محلی ایجاد کرد. ما امروز محتاج حمایت آنان هستیم فردا دیر خواهد بود.
* این گزارش پنج شنبه، اول آذر ۹۷ در شماره ۲۵۸ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.